نهضت شعوبيه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 14 آبان 1392
بازدید : 725
نویسنده : عراقی

نهضت شعوبيه :

در مورد واژه شعوبی و علل اطلاق اين نام به مبارزان کلامی و فرهنگی برعليه دعاوی نژادپرستانه اعراب دلايلی چند از سوی مورخان بيان گشته است . از جمله استناد مخالفان برتری طلبی اعراب به ايه ای از ايات قران کريم را سببی بر اين امر بر شمرده اند.

«يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ؛ ان اکرمکم عندالله اتقيکم ...»

«ای مردمان ؛ ما شما را از مردی و زنی افريده ايم و اينکه شما به ملل و قبايل تقسيم شده ايد برای انست که يکديگر را بشناسيد . همانا در پيشگاه خداوند هرکه پرهيزگارتر است بزرگوارتر است ... »

از سوی ديگر برخی مورخان نيز واژه شعوبی را برگرفته از شعوب که جمع شعب است می دانند و شعب خود عبارت از گروه يا قوم يا ملتی است که تعداد افرادش از قبيله و طايفه و عشيره افزونتر باشد . ( نهضت شعوبيه؛ ص ۱۹۷) اما انچه روشن است بيشتر مورخان و اگاهان به تاريخ سده های ابتدايی اسلام را اعتقاد بر انست که کاربرد يافتن واژه شعوبيه برای اين مبارزان وادی فرهنگ و عقيده استناد انان به ايه يادگشته در سطور فوق بوده است .

به هر حال شعوبيها کسانی بودند که ادعای برابری تمامی اقوام را داشتند و تفاخر و نژادپرستی عربان را در ضديت کامل با قوانينن اسلامی دانسته و ان را يکسره مردود می دانستند ( تاريخ ايران بعد از اسلام ؛ ص ۳۸۴) دعاوی اين گروه که به اهل تسويه نيز نامور گشته بودند بهانه ای گرديد برای طبقات ناراضی و پرجوش و خروش موالی که نه تنها برتری فطری اعراب را انکار نمايند بلکه اقوام عرب را پست تر از ديگر اقوام بدانند . شعوبيان را اعتقاد و ادعا بر اين بود که عربان در طول تاريخ حکومتی نداشته اند و قدرتی به هم نرسانيده اند و صنعت و هنری را به جهان نبخشيده اند و علم وحکمتی را به دنيا نداده اند و اين قران و ايين اسلامی که سبب تفاخر اعراب گرديده است اختصاصی به اعراب ندارد و قران خود با اين ادعای متعصبانه مخالف است و انرا گزاف و ناروا می داند . ( همان ؛ ص۳۸۴)

همچنين ؛ شعوبيان اعتقاد و افتخار عربان در مورد نسب و شجره نامه خويش را مورد تمسخر و ريشخند قرار می دادند و به انان می گفتند چگونه است که نسب و تبار خويش را مايه مباهات و افتخار می دانيد در حاليکه به روزگار جاهليت به عقد و ازدواج مقيد نبوديد و يکی از انواع ازدواجتان اين بود که يک زن در يک زمان چندين شوهر داشت ؟( نهضت شعوبيه ؛ ص ۲۰۵) در حقيقت شعوبيان اينگونه سخنان را بی پروا و گستاخانه در اشعار خويش می گفتند و در کتابهای خويش می نگاشتند و اين امر به ويژه در اواخر عهد اموی رواج بسيار يافت ( تاريخ ايران بعد ار اسلام ؛ ص ۳۸۵) و البته با اغاز خلافت عباسيان اين صداهای مخالف بلندتر گرديد و شدت بسيار يافت ( نبئی ؛ ابوالفضل ؛ نهضتهای سياسی مذهبی در تاريخ ايران ؛ مشهد : دانشگاه فردوسی ؛ ۱۳۷۶ ؛ ص۶۹ )

از سويی دگر شعوبيان رسوم و ادابی را که خاص اعراب بود و به اسلام ربطی نداشت و از رسوبات بازمانده عصر جاهليت به شمار می رفت مکررا مسخره می نمودند و شيوه اعراب را در جنگ و صلح و همچنين رسم انان در سخنرانی و شعر را مورد طعن قرار می دادند و حتی بلاغت اعراب را که بدان بسيار می نازيدند ناچيز دانسته و خشونت اواز و موسيقی انان را نشانه ای برای هم نشينی و همخويی انان با شتر می دانستند . ( تاريخ ايران بعد از اسلام ؛ ص ۳۸۵) انان همچنين زبان پارسی را نيز وسيله ای در جهت تفاخر خويش بر اعراب قرار دادند و کتابهايی نظير کليله و دمنه ؛ تاج نامه ؛ ايين نامه ؛ خداينامه ؛ ويس و رامين ؛ هزارافسان ؛ فهلويات و ترانه های خسروانی را که هنوز از اسيب روزگار به دور مانده بودند را به عربی ترجمه نمودند ( همان ؛ ص ۳۸۵ ) و البته شعوبيان گاها در تاييد فضايل و برتری عجم بر عرب به جعل حديث دست می یازيدند ؛ کاری که به عينه از سوی عربان نيز برای معارضه با شعوبيان انجام می گرفت . ( همان ؛ ص۳۸۷ )

شعوبيان چون مباهات عربان به شعر و ادب را ديدند به سرودن اشعار به زبان عربی نيز روی اوردند و فخر و مباهات خويش را دران اشعار جای دادند ( نهضتهای سياسی مذهبی در تاريخ ايران ؛ ص۷۸) از نامورترين مشاهير شعوبی که چکامه سرايی در مخالفت با برتری طلبی اعراب را وجه همت خويش قرار داد اسماعيل بن يسار سنايی است که به تعصب و ايران دوستی شهره گشته بود ( همان ؛ ص۷۸) و داستانهای بسياری از بی پروايی و گستاخانه سخن گفتنش نقل گشته است ؛ از جمله در تواريخ امده است که وی به روزگار حکومت هشام بن عبدالملک اموی به نزدش رفته و شعری خواند که دران از عظمت و بزرگی نژاد و تبار ايرانی سخن بسيار رفته بود و گفته بود کيست به مانند خسرو و شاپور و هرمزان در خور فخر و تعظيم باشد ؟ و هشام نيز در پاسخ درحاليکه بسيار اشفته و خشمگين گشته بود دستور تازيانه زدن او را صادر نمود . (زرين کوب ؛ عبدالحسين ؛ دوقرن سکوت ؛ تهران : سخن ؛ چاپ نهم ؛ ۱۳۷۸ ؛ ص۳۰۰ )

از ديگر نامداران شعوبی که اشعار بسياری را در مدح عجم و هجو اعراب سرود و در بسياری از اين اشعار مکررا شترچرانی و موش خواری اعراب را به انان گوشزد نمود بشار بن برد می باشد ( تاريخ ايران بعد از اسلام ؛ ص ۳۸۵) که سرانجام در روزگار حکومت مهدی عباسی به زنديق بودن متهم گرديد و کشته شد . ( نهضت شعوبيه ؛ ص ۲۲۹)

اما در معرفی نامداران شعوبيه به هيچ وجه نمی توان از نام ابن مقفع به اسانی گذر نمود . ابومحمد عبدالله بن مقفع که از بزرگان شعوبی در اواخر دوره اموی و اوايل عهد عباسی به شمار می رود کتابهایی بسيار و از جمله کتابهای ايين نامه ؛ خداينامه ؛ کليله و دمنه ؛ ادب الکبير و ادب الصغير را از پهلوی به عربی ترجمه نمود . اما او نيز سرانجام فرجامی ناخوش را به جان خريد و به عصر خلافت منصور عباسی و بنابر اشاره او به دست سفيان بن يزيد بن مهلب حاکم بصره به اتهام کفر و زنديق بودن دست و پا يش بريده گشت و به تنور روشن وسوزان انداخته شد . ( همان ؛ ص۲۵۲)

اما در مورد اينکه شعوبيان در زمره کداميک از گروهها و فرقهای اسلامی بودند سخن بسيار است و نمی توان انان را در زمره فرقه ای مشخص و ويژه برشمرد . زيرا انان در تمامی گروههای که امويان و سياستهايشان را بر نمی تابيدند حضور داشتند ؛ در حقيقت شعوبيان را طرفدارانی بسيار در ميان شيعيان و خوارج و معتزله و ... بود. ( تاريخ ايران بعد از اسلام ؛ ص۳۸۶) به عنوان نمونه در مورد رابطه مکتب تشيع با مسلک شعوبی می توان اظهار داشت چون پناهگاه هردو ايران بوده است و همچنين تبليغات شيعی برپايه رفق و مدارا با تمامی مسلمانان و شايسته دانستن خاندان پيامبر برای خلافت ؛ ( به دور از ادعای عرب که خلافت را حق عرب می دانست )انجام می گشت زمينه نزديکی هواداران شيعی و شعوبی مهيا گرديد . ( نهضتهای سياسی مذهبی در تاريخ ايران ؛ ص۷۵) و در رابطه انان با خوارج نيز می توان اعتقاد خارجيان را که خلافت را ويژه اعراب و قريش نمی دانستد و هرکسی را که متقی تر و مومن تر بود ؛ شايسته خلافت می پنداشتند( همان ؛ ص۷۶) سبب ساز نزديکی اين دو فرقه دانست .

اما به طور کلی انچه روشن است اينست که شعوبيان مراحل مختلفی را با فراز و فرود بسيار گذراندند به گونه ای که در ابتدا رهبران شعوبی بر اصل برابری ملتها تکيه داشتند و خود را اهل تسويه يعنی طرفداران برابری عرب و عجم می دانستند که اين زمان دوران اوج و شکوفايی انان بود. زيرا با اينگونه استدلال و منطق هم حمايت و پشتيبانی اسلام و مسلمانان راستين را پشت سر خويش حس می کردند و هم امويان را که سياست برتری نژادی داشتند مستقيما با منطق اسلامی مورد حمله قرار می دادند . و ليکن ؛ اندک اندک و در پی ادامه يافتن سياست خشن نژادی امويان خط سير نهضت به سوی اثبات فضيلت و برتری عجم بر عرب ميل نمود و شعوبيان دقيقا به کاری دست يازيدند که اعراب را به سبب اجرای ان مورد اعتراض قرار می دادند و در واقع باورهای نهضت شعوبی از اصل تسويه به اصل تفضيل سير نمود و حتی برخی از شعوبيان دين اسلام را چون منتسب به عربان بود کنار نهادند ( نهضتهای سياسی مذهبی در تاريخ ايران ؛ ص۷۴) و بدين ترتيب مرام شعوبی که در مرحله اول نهضت طرفداران بسياری يافته بود و حتی از ميان اعراب بسيار بودند که پشتيبان شعوبی گری بودند بسيار ناتوان گرديد .

 منبع:http://azargoshnasp.net/genocide/arab/jonbeshsh.htm




:: موضوعات مرتبط: فارسی عمومی , ,
:: برچسب‌ها: نهضت شعوبيه ,

مدیریت دانشگاه آزاد شهر ری

مضوعات سایت تا چه حدی به شما کمک میکند

RSS

Powered By
loxblog.Com